×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

1001ختم

× خداوند حلال مشكلات
×

آدرس وبلاگ من

senator627.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/senator-627

زن ملا نصرالدين

زن ملا هراسان از خانه بیرون آمد و فریاد زد: کمک، کمک، مرا از دست این مرد نجات دهید ملا هم با یک چوب بلند زنش را دنبال کرد و زن بلافاصله وارد حیاط همسایه شد و ملا هم به دنبال او وارد شد. اهل خانه چون این وضع را دیدند زن را پناه داده و به اتاقی راهنمایی کردند و جلوی ملا را گرفتند و گفتند از شما بعید است که چنین رفتاری و آن هم به این طرز زشت داخل کوچه داشته باشید. ملا هم که اصلاّ به حرف های آن ها گوش نمی داد، می خواست هر طور که شده خودش را به زنش برساند. بالاخره همسایه ها با هزار زحمت توانستند خشم ملا را از بین ببرند و او را به اطاقی برده و با شیرینی های مختلف مانند با باقلوا و نُقل از او پذیرایی کردند و از ملا �خواستند که کمی از شیرینی ها میل کند تا آرام گردد. ملا همینکه چشمش به ظرف های شیرینی افتاد آرام و خونسرد نشست و در حال خوردن شیرینی جات می گفت: اگر این زن بد جنس را بدست بیاورم مانند این شیرینی دو نیمش می کردم � شیرینی را نصف کرده به دهان گذاشت و همچنان زنش را تهدید می کرد و تندتند به خوردن مشغول بود، افرادی که آنجا بودند از رفتار او می خندیدند. وقتی ملا کاملاً سیر شد و از خوردن شیرینی دست کشید رو به صاحبخانه کرد و گفت: همسایه ی گرامی اگر خاطرتان باشد هفته گذشته مجلس شیرینی خوران مفصّلی داشتید که ما را دعوت نکرده بودید. بنده با زنم فکر کردیم جهت جبران کم لطفی شما، با زنم چنین کنم که او پناهنده ی منزل شما شود، همانطور که ملاحظه نمودید جبران محرومیت شیرینی خوران شده باشم. حالا که موفّق شدیم باید خدمتتان عرض کنم که بنده با همسرم مشکلی ندارم لطفاً او را صدا بزنید تا با هم از حضورتان مرخص شویم. همسایه ها که سخنان ملا را شنیدند به شدّت خندیدند و زن ملا را آورده و آن ها را به طرف خانه شان روانه کردند
دوشنبه 27 فروردین 1391 - 2:35:59 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://www.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 18 خرداد 1391   9:10:40 AM

سلام مطلبه وبلاگتون خوب بود وجالب  موفق باشید